در بسیاری از موارد تشخیص آثار تقلبی از آثار اصلی بسیار حیاتی و ضروری است. گاهی تفکیک آثار هنری اصل و تقلبی بسیار دشوار و در بعضی موارد غیر ممکن است. گاهی حتی کارشناسان و متخصصان آثار هنری نیز در تمیز دادن آثار فیک و اورجینال دچار مشکل می شوند. اما دنیای تکنولوژی در این زمینه هم ساکت نمانده و با استفاده از هوش مصنوعی سعی کرده در تشخیص آثار اصلی و تقلبی کمک کند.
محققان دانشگاه Rutgers در یک کار گروهی با گالری ترمیم و تحقیقات نقاشی های هلند از این هوش مصنوعی استفاده کردند. تابلو های نقاشی شامل فشار خاص قلموی هر نقاشی است که به طور منحصر به فردی روی کاغذ اعمال می شود. الگوی قرار گرفتن هر قلمو در تابلو های نقاشی یکی از عوامل تشخیص تابلو های اصلی و جعلی از هم بوده و شاید بتوان گفت یکی از اصلی ترین علائم در این تفکیک می باشد.
این اطلاعات پس از بررسی ۳۰۰ اثر مهم از نقاش های مشهوری از جمله داوینچی، مودیلیانی، ونگوگ، پیکاسو، ماتیس به دست آمده است. این اطلاعات دقیق و جزئی در اختیار شبکه های عصبی بسیار پیچیده ای قرار گرفته است این شبکه ها اطلاعات هنرمندان تجزیه و تحلیل شده و علت تفاوت ها مشخص شده است.
حال محققان الگوریتم خاصی را ارائه داده اند که می تواند شکل خاص از پس هر ضربه را تشخیص می دهد. بسیار جالب است که این هوش مصنوعی به همراه الگوریتم جدیدش در هشتاد درصد موارد درست تشخیص داده است. برای آزمون و خطای این دستگاه از نقاشان خواسته شد نقاشی های بسیار مشابه کشیده و قدرت تشخیص هوش مصنوعی را به چالش بکشند.
اما مثل همه دستگاه ها این دستگاه نیز ایرادات خود را دارد. یکی از واضح ترین اشکالات هوش مصنوعی این است که سیستم فقط قادر است که خطوط الگو های ضربات قلموی آشکار را تشخیص دهد. این موضوع بررسی نقاشی های قدیمی را سخت می کند.
دانشمندانی که موفق به توسعهی آزمونهایی جهت سنجش ضریب هوش مصنوعی شدهاند، ادعا میکنند ضریب هوش مصنوعی گوگل بهمراتب بالاتر از سیری و بینگ است؛ اما پایینتر از ضریب هوشی یک کودک ششساله قرار میگیرد.
بر اساس پژوهشهایی که توسط فنگ لیو، یونگ شی و یینگ لیو در سال ۲۰۱۶ انجام شد ضریب هوش مصنوعی گوگل ۴۷.۲۸ است. این عدد اندکی کمتر از ضریب هوشی کودکان شش ساله است؛ ضریب هوشی یک کودک ششساله ۵۵.۵ است.
ضریب هوش مصنوعی سیری ۲۳.۹ است که پایینتر از رقبایی نظیر بینگ و بایدو قرار میگیرد؛ ضریب هوش مصنوعی بینگ معادل ۳۱.۹۸ است و این ضریب برای بایدو به ۳۲.۹۲ میرسد. اما تمام این ضرایب، از میانگین ضریب هوشی یک شخص هجدهساله که معادل ۹۷ است، پایینتر هستند. دو تن از دانشمندان دستاندرکار در پژوهش فعلی، پیش از این نیز در سال ۲۰۱۴ به مقایسهی ضریب هوشی چندین موتور جستجو پرداخته بودند. در آن زمان، ضریب هوشی گوگل ۲۶.۵ و ضریب هوشی بایدو ۲۳.۵ بود.
به گفتهی این پژوهشگران: نتایج حاصله نشان میدهند که سیستمهای هوش مصنوعی گوگل و بایدو در دو سال گذشته پیشرفت قابل توجهی داشتهاند؛ اما هنوز با یک کودک شش ساله فاصله دارند.
این پژوهشگران، مدلی نیز برای اندازهگیری تهدید سیستمهای هوش مصنوعی برای انسانها ارائه کردهاند. این مدل ویژگیهای انسان و هوش مصنوعی را در چهار حوزه از آگاهی با یکدیگر ترکیب میکند: ورودی، خروجی، کسب مهارت و خلاقیت.
طبق این مدل، سیستمهای هوش مصنوعی به شش سطح تقسیم میشود. در سطح اول، این سیستمها فاقد امکان تبادل اطلاعات با انسان هستند؛ اما در بالاترین سطح، این سیستمها از توانایی ورودی و خروجی (تبادل اطلاعات) خلق مداوم دانش، کسب مهارت و بهکارگیری مهارتهای خود برخوردار خواهند بود؛ میزان این تواناییهای نیز با گذر زمان و بهطور نامحدودی افزایش خواهد یافت.
سیستمهای هوش مصنوعی سطح اول، از نظر تعامل اطلاعاتی با انسان، تفاوت چندانی با یک تکه سنگ نخواهند داشت.
سیستمهای سطح دوم، نظیر تلویزیونها و ماشینهای لباسشویی هوشمند، میتوانند اطلاعات برنامهریزی شده را کنترل کنند اما فاقد توانایی یادگیری خودکار هستند.
رایانهها و گوشیهای هوشمند در سطح سوم قرار میگیرند و از توانایی برنامهریزی شدن و بهروزرسانی برخوردار هستند.
سیستمهایی همچون Google Brain، Baidu Brain و رباتهای RoboEarth اتحادیهی اروپا، به لطف تبادل اطلاعات با سیستمهای ابری، تطبیقپذیر هستند و به همین دلیل در سطح چهارم قرار میگیرند.
از نظر این پژوهشگران، انسانها بهواسطهی هوش طبیعی خود در سطح پنجم قرار میگیرند. دلیل این مسئله بهرهمندی از توانایی خلاقیت است که سیستمهای موجود در سطوح پایینتر از آن بیبهرهاند. بر اساس استدلال این دانشمندان، سیستم آلفاگو که به شرکت مادر گوگل، آلفابت تعلق دارد، در سطح سوم قرار میگیرد؛ یکی از دلایل این مسئله قرار داشتن این سیستم در مرحلهی تحقیق و توسعه است.
هرچند این سیستم میتواند با تکیهبر استراتژیهای خارقالعادهاش انسان را در بازی گو شکست دهد، اما نمیتوان آن را خلاق دانست؛ چرا که به آموزش از سوی انسان وابسته است.
طبق اظهار نظر این دانشمندان، اگر آلفاگو بتواند بدون نیاز به کمک انسان دادههای مربوط به بازی گو را جمعآوری کند، برنامهریزی لازم را بهصورت خودکار انجام دهد و از رقابتها جهت کسب تجربه و بهمنظور تغییر مدل آموزشی خود با هدف پیروزی در مسابقات واقعی استفاده کند؛ آنگاه میتوان آلفاگو را سیستمی خلاق قلمداد کرد. در حال حاضر این سیستم فاقد چنین فرایندهای توسعهای است و از دیدگاهی فراگیر، در سطح سوم قرار میگیرد که دو رده پایینتر از انسان است.